سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداى سبحان طاعت را غنیمتى ساخته است براى زیرکان آنگاه که مردم ناتوان کوتاهى کنند در آن . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :76
بازدید دیروز :7
کل بازدید :369784
تعداد کل یاداشته ها : 205
103/9/7
3:7 ع

معنای لفظی

اهل لغت در مورد رویت چند معنا ذکر کردند که عمده آنها این گونه نقل کردند:

رأی اگر بادو مفعول متعدی شود به معنای علم است واگر با یک الی متعدی شود به معنای نگاه کردن است که موجب عبرت است.[1]

در کتاب"المنجد" رویت اینگونه معنا شده است:«الرویه روی»؛ نظر با چشم است یا با قلب[2].

معنا و مضافات «رویت» در زبان عربی

در زبان عربی مرادفاتی برای رویت ذکر کردند که یکی از آنها واژه«مشاهده»است واهل‌ لغت درباره معنای مشاهده براین عقیده هستندکه:«المشاهده» «المعانیه،و شهده شهوداً،اَیْ،حَضَره فهو شاهد»[3] که در این معنا، مشاهده با چشم و عین، و شهود امری است.

معنا و مضافات «رویت» در زبان فارسی

در زبان فارسی ،رویت مرادفاتی دارد که بعضی از آنها را ذکر می‌کنیم یکی از مرادفات دیدار است که ابن خلف دراین مورد می‌نویسد:

بر وزن دیوار،ترجمه رویت است و به معنی رخ و روی و چهره است و نیز به معنای رخ نمودن و دیدن می‌باشد، چشم را که در زبان عربی «عین» می‌گویند و همچنین بر بینایی و قوه باصره اطلاق می‌گردد و در معنای دیگری مثل پیدا و پدیدار استفاده می‌گردد.[4]

دیدار: یعنی روی و چهره، بینایی و دیدن «با» چشم.[5]

دیدار: دید، دیدن، رویت کردن، نگاه کردن، نگریستن، مشاهده و نیز به معنای ملاقات و زیارت و لقاء می‌باشد.[6]                             

دیدار: دیدن، رویت ملاقات، روی نمودن ،روی و رخسار، چشم و قوه بینایی.[7]

دیدار: بصیرت، بینایی، بینش، نیز به معنای پدیدار، مشهود، مرئی، روشن و آشکار می‌باشد.[8]

اما دیدار بینی، که یکی دیگر از مرادفات رویت

است لغوییون در معنای آن نگاشته‌اند که:دیدار بینی: ملاقات کردن «عشق بازی» کردن است.[9]

 

 

 

 

 

 



[1]   . قرشی،سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج3، ص34 / جوهری،اسماعیل، الصحاح، ج 6، ص 2347.

[2]   . المنجد، ج1، ص243.

[3]   . جوهری،اسماعیل،الصحاح، ج 2، ص 494.

[4]   . تبریزی، ابن خلف ،برهان قاطع ،ص529.

[5]   . رامپوری، محمد، غیاث اللغات،ص386.

[6]   . علی اکبر ،دهخدا، ج1،ص1394.

[7]   . عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید،ص623.

[8]   . علی اکبر، دهخدا ،ج1 ،ص1394.

[9]   . علی اکبر، دهخدا ،ج1،ص1394.

[10]   . جهامی، جیرار، موسوعه مصطلحات الفلاسفه ،ص319.

[11]   . دغیم، سمیح، موسوعه مصطلحات الکلام ،ص604.

[12]   . شرح المصطلحات الکلامیه، ص 155.